دوران کودکی

از چهار پنج سالگیم چیز زیادی یادم نمیاد جز بازی با اسباب بازی و بچه های هم سن خودم اما از اون به بعد یادمه ....من پدرم معلمه و مادرم خونه دار هر دو باهم فامیل هستن که ای کاش نبودن البته فامیل بودن جنبه های مثبت خودشو داره وله جنبه منفی زیادی دار فعلا از این بحث بگذریم. گفتم که از شش سالگیم رو یادمه یه چیزای چون پدرم معلم بود خودش بهم کمک میکرد و خیلی هم حساس بود رو درس دادن پیش دبستانی رو پیش بابام بودم یعنی خودش بهم درس میداد ولی من دوس نداشتم. چون پدرم معلم بود میرفت روستا ها برای درس دادن که ما هم باهاش میرفتیم خانوادگی اون دوران ها خیلی خب بود هر سال یه روستا بودیم یا بعضی روستاها دوسال می موندیم. هر سال با ادم های جدید دوست های جدید پیدا میکردم و از هرکدوم خاطرات خوب و بد دارم . کلا دوران دبستان رو توی روستا بودم این دوران هرچی بود و هرجوری بود تموم شد. که ای کاش تموم نمی شد چون بهترین دوارنه فکر و ذهنت آشفته نیست و فقط فکر بازی و بازیگوشی هستی ولی اگرم بزرگ نمیشدم هیچ وقت حس و حال الان رو تجربه نمیکردم به هر حال هر سنی خوشی و ناخوشی خاسه خودش رو داره. دیگه وارد دوره جدیدی از زندگیم شدم  یعنی وارد مقطع راهنمایی شدم و مجبور بودم بیام شهر برای ادامه تحصیل اونم خوابگاه چون پدرم هنوز تو روستا تدریس می کرد. برای همین من باید تنها توی شهر می موندم و همچنین حس خوبی داشتم که با دوران کودکی...ادامه مطلب

سلام من .... هستم در یک خانواده معمولی با یه خواهر و یه برادر کوچیک از خودم بزرگ شدم .تصمیم گرفتم از زندگیم بگم از هرچیزی که یادمه و برام اتفاق افتاده تمام خاطرات خوب و بد زندیگم شاید اینجوری کمی آروم شدم حرفای که رو دلم سنگینی میکنه و نمیدونم به کی دوران کودکی...ادامه مطلب

از چهار پنج سالگیم چیز زیادی یادم نمیاد جز بازی با اسباب بازی و بچه های هم سن خودم اما از اون به بعد یادمه ....من پدرم معلمه و مادرم خونه دار هر دو باهم فامیل هستن که ای کاش نبودن البته فامیل بودن جنبه های مثبت خودشو داره وله جنبه منفی زیادی دا دوران کودکی...ادامه مطلب